و بار دیگر شعر

برگی شده افتاده ام از شاخه به کویی

چون باد مرا می بَری امّا به چه سویی؟

این چیست که جذبش شده ام موی تو؟ هرگز

دلبستگی آن نیست که بسته است به مویی

ای غنچه که در عمق دلم ریشه دواندی

عشقی و عجب نیست که از سنگ برویی!

من با تو چه باید بکنم عشق گریزان

با صید چه باید بکند ببرِ پتویی...

می خواهی ام اما به چه عنوان؟ به چه منطق؟

می خواهم ات اما به چه قیمت؟ به چه رویی؟

من بغض تو هستم چه بباری چه نباری

من راز تو هستم چه بگویی چه نگویی...

یاسر قنبرلو