بخش های از کتاب ناتور دشت اثر جروم دیوید سالینجر انتخاب کردم تا باهاتون به اشتراک بذارم. کتاب فوق العاده ایه و اگر تا الان نخوندینش فرصت خوبیه تا از خوندنش لذت ببرین. ضمنا ناتور به معنای نگهبانه. می تونید علاوه بر خرید نسخه ی کاغذی از نسخه دیجیتالی جهت مطالعه یا نسخه های صوتیِ موجود استفاده کنید.

بی شعورها
اِستِراد لِیتِر خیلی بدش می آمد او را بی شعور خطاب کنند تمام بی شعورها همین جوراند، وقتی که بهشان بگویی بی شعور از آدم بدشان می آید.
مزخرفات
من از گفتن حرف های مزخرفی مثل مسافرت به طور ناشناس بی اندازه متنفرم. اما وقتی که سروکار آدم با افراد مزخرف می افتد باید هم مزخرف گفت و مزخرف رفتار کرد.
زن ها
موقعی که چرخ می خورد آنقدر قشنگ این کار را می کرد که هوش از سرم پرید. باور کنید، موقعی که برگشتیم سر جامان، من تقریبا عاشقش شده بودم. زن ها این طوری اند هر گاه کار قشنگی بکنند آدم عاشقشان می شود، هر چند که قشنگ هم نباشند هر چند که احمق هم باشند. آدم عاشقشان می شود و دیگر حواس خودش را هم نمی فهمد.
مردم
این مردم همیشه برای چیزهایی دست می زنند که چرند و بی معنی هستند.
مردانگی
جناب سروان یکی از آن اشخاصی بود که خیال می کنند اگر نتوانند موقع دست دادن با یک نفر چهل تا از انگشت های او را بشکنند باید اسمشان را گذاشت زن صفت و عوضی. من از این جور مردانگی نشان دادن ها بی اندازه متنفرم.
خوشوقت
من و جناب سروانِ نیروی دریایی بهم دیگر گفتیم که از دیدن همدیگر خیلی خوشوقت شدیم که واقعا ناراحت کننده است. من همیشه به اشخاصی که از دیدنشان ابدا خوشحال نمی شوم مجبورم بگویم از دیدنتون خیلی خوشوقت شدم. با این حال اگر آدم بخواهد توی این دنیا جل و پلاسش را از آب در بیاورد مجبور است که از این دست مزخرفات به مردم تحویل بدهد.