دیدی یه وقتایی با آهنگای شادم بغضت می گیره، اون لحظه خیلی غمگینه. الانم به اندازه ی همون لحظه غمگینم. امان از این لحظه های نزدیک تحویل سال.
دیدی یه وقتایی با آهنگای شادم بغضت می گیره، اون لحظه خیلی غمگینه. الانم به اندازه ی همون لحظه غمگینم. امان از این لحظه های نزدیک تحویل سال.
اغلب این جوریه که عشق تو روزای تلخ زندگی اتفاق میفته، یه شمع توی تاریکی مطلق؛ خدا کنه نود و نه هم این جوری باشه. توقع بیش تری نیست و بیش تر از اینم نمی خوایم. اونم با نفت بشکه ای 20 دلار.
به نظر می رسه مهم ترین ترس دولت/حکومت از قرنطینه (به غیر از این که برنامه و تقسیم کار درست وجود نداره و اصلا معلوم نیست مسئول کیه و رئیس کیه) تبعات اقتصادی پساقرنطینه است. اقتصاد بیمار و نحیف ایران واقعا تحمل قرنطینه به شیوه ووهان چین یا ایتالیا رو نداره. به علاوه بعد از بحران کرونا هم شرایط بهتر نمیشه و ادامه شرایط قبل از کرونا (که اصلا شرایط خوبی نبود) هم نهایتا منجر به ادامه ی رکود اقتصادی فعلی خواهد بود. پس بهترین کار بازی یک بام و دو هوا با مردم و انداختن ناعادلانه ی توپ در زمین مردمه، بیش ترین تبعات پزشکی رو همین مردم دادن و تبعات اقتصادیش هم مال همین مردمه. ای کاش حالا که قرنطینه نکردن پس فردا یه بحران اقتصادی به بهانه کرونا نکنن تو حلقمون. همین.
پی نوشت: واضحه که در سیاست بی اهمیت ترین چیز جان انسان هاست. به خصوص انسان های ضعیف و بیمار و پیر.
کسانی که تشویقم کردن و اونایی که تحقیرم کردن هر دو بهم انگیزه میدن، اولی برای قدردانی و دومی برای انتقام.
پی نوشت: تازه تاثیر دومی بیش تره. البته متاسفانه.
حکومت هر چند با تاخیر و اشتباهات فراوان اما بالاخره قرنطینه رو اجرا کرد. من از خدمت در صفرِ مرزی برگشتم، جایی که به اجبار ما بیش تر از چهل پنجاه روز رو در پاسگاه و زیر کولاک و برف چند متری می گذرونیم. من به همین دلایل نمی تونم خیلی توی خونه بمونم و گاهی بیرون می رم. البته هنوز پیاده نرفتم و بیش تر با ماشین بوده، تقریبا با کسی در ارتباط نبودم مگر برای مسائل ضروری و خرید و چنین مواردی. تو این یک هفته هنوز به خونه خواهرم و دیدن خواهر زاده هام نرفتم اما چیزی که عجیبه نحوه ی برخورد مردم با این اپیدمیه. روزها (به خصوص صبح ها) که بیرون می ری احساس می کنی یه روز نیمه تعطیل مثل پنجشنبه است که اون هم به خاطر تعطیلی مدارس و دانشگاه ها و آموزشگاه و ... است. بعد از ظهر و شب هم که بیرون بری بازم حس می کنی که پنج شنبه است با این تفاوت که پنج شنبه شب ها بسیار شلوغ بود و با وجود کرونا هنوز هم هست و احساس می کنم که از قبل هم شلوغ تر شده. همون رفت و آمد مردم، همون ترافیک و همون کارهایی که قبلا می کردن و می کنن و این وسط فقط به برخی یک ماسک و دستکش اضافه شده. حکومت وظایف خودش رو برای قرنطینه انجام داده اما مردم در برابرش مقاومت می کنن. چنین مردمی الحق لایق چنین حکومتی ان. گفتم منکر اشتباهات فاجعه بار حکومت در عدم لغو پروازهای ماهان از چین، و عدم قرنطینه ی به موقع قم نیستم اما نباید منکر اشتباهات خودمون هم بشیم و نمیشه همیشه از حکومت ها توقع داشت وقتی که خودمون هم به فکر خودمون نیستیم.
#گوساله نباشیم
موسیقی متن بخش پایانی فیلم پل چوبی اثر کارن همایونفر. پل چوبی فیلم خوبی بود، شاید جزء محبوب ترین هام نباشه اما از اون فیلم هایی که یادِ آدم می مونه. پیشنهاد می کنم این قطعه رو از دست ندین.