عادت به دردِدل نوشتن ندارم اما این روزهام به شدت کسل کننده است و من با نرخ افسردگی شدید و سرخوردگی از آینده ی نزدیک و دور و آرزوهای کوچک و بزرگ این لحظات رو سر می کنم. البته از اونجایی که گاهی اوقات همین که اتفاق بدی نیفته، خودش اتفاق خوبیه، خدا رو شکر می کنم از این که منو به این شکل در برزخ رها کرده و با روزهای بدی که تجربه ش رو داشتم فاصله ی زیادی دارم.
یه چیزی رو هم صادقانه بگم که خیلی دوست دارم بنویسم و پست بذارم ولی واقعا نمی تونم و این موضوع سخت آزارم میده. یه دلیلشم اینه که اونایی رو که دوستشون دارم، (چه به لحاظ سبکِ پست ها و نوشته هاشون و چه تفکر و نوع نگاه شون به مسائل) این روزا یا نمی نویسن و یا کمتر می نویسن که این خیلی بده و ذوق نوشتن در من رو به شدت کم می کنه. کاش هممون سعی کنیم بیش تر بنویسیم، مگه چقدر وقت ازمون می گیره؟
کلیشه ایه ولی به امید روزهای بهتر برای هممون.