این روزهای عادل فردوسی پور منو یادِ چند سال قبل مهران مدیری میاندازه، مدیری از صداوسیما رفت، قهوه ی تلخ رو ساخت، مردم و رسانه ها کلی ازش تعریف و تمجید کردند، همه جا ازش صحبت کردند و گاهی در حد یک قهرمان بزرگش کردند، این وسط همون رسانهها سعی کردند از این فرصت استفاده کنند و از آب گلآلود مدیری بهترین ماهی رو به نفع جناح مطبوعشون بگیرن اما نتیجه چی شد؟ نتیجه این شد که مدیری بعد از چند تجربه موفق و ناموفق در نمایش خانگی برگشت به صداوسیما و چند کار ضعیف ساخت و نهایتا رسید به دورهمی و حواشیاش، که باعث شد بتی که از مدیری در ذهن مردم بود شکسته بشه، البته خود مدیری هم بدش نمیاومد که مردم اونو نابغه بدونن و گاهی با واژه های اغراق آمیزی از هوش و نبوغ و محبوبیتش یاد کنن.
حالا ما اینجاییم با یک قصه مشابه دیگر با عادل فردوسی پور. عادل برنامه ساز ورزشی، مجری و گزارشگر خوب و کاربلدی بود و بیست سال هم در همین فضای انحصاری صداوسیما کارکرد و پول دراورد و محبوب شد. حالا هم کمی فاصله گرفته (البته همچنان فوتبال 120 میسازه و با صداوسیما همکاری میکنه) مظلوم نمایی میکنه، ژست مبارزه و مردم دوستی میگیره، نهایتا چند وقت دیگه برمیگرده به خونه (صداوسیما) و روز از نو و روزی از نو. همه این ها رو نوشتم تا نهایت تعجبم رو از واکنش های اغراقآمیزی که تو این چند وقت از فردوسی پور میشه ابراز کنم. نمیتونم درک کنم خیلی از افرادی که شخصا اونا رو صاحب سبک، تفکر و موفق قلمداد می کردم چیزهایی راجعبه عادل نوشتن که باور کردنش برام سخته. طرف نوشته : اونجا که گفت دلم براتون تنگ شده، نشستم و کلی گریه کردم. کلی آدم هم لایک کردن و واکنش مثبت نشون دادن. یا مثلا یکی دیگه قبل از بازی نوشته بود: اگر آذری جهرمی بذاره بریم رکورد لایو اینستاگرام رو بشکونیم. خب فرضا که چنین اتفاقی میافتاد و رکورد میشکست، چه چیزی ثابت میشد و چه اتفاق مثبتی در کشور میافتاد. این طرز تفکر کودکانه در مبارزهی کودکانه تر با حکومت ما رو در یک حلقه تکراری قرار داده. حلقهای از اشتباهات تکراری در طول تاریخ که نتیجه ی تکراری و آینده ای تباه در انتظارشه و جز این هم نمیشه انتظاری داشت. بهتر کمی بزرگ شیم و کمی بزرگتر فکر کنیم.