وای، چطور می توانستم چنین خیال کنم؟ چطور می توانستم این جور کور باشم؟ حال آنکه همه چیز را دیگری تصاحب کرده بود و من جز باد چیزی در دست نداشتم. همین مهربانی هایش، همان لطف هایش نسبت به من و عشقش... بله عشقش به من چیزی نبود جز شادی اش در نزدیکی دیدار با دیگری.
شب های روشن - فئودور داستایوفسکی
این کتاب احتیاج به معرفی و نقد نداره. همه کم و بیش ازش شناخت دارن و نوشته هم درباره اش زیاد هست. اما در مورد فیلم هایی که با اقتباس از این کتاب ساخته شد، میشه حرف های زیادی زد. سه تا فیلم هست که از بقیه معروف تر و بهترن: Le notti bianche یا شب های سفید اثر لوچینو ویسکونتی 1957، Four Nights Of A Dreamer یا چهار شبِ یک خیالباف اثر رابرت برسون 1971 و شب های روشن اثر فرزاد موتمن 2002. به زودی و در چند پست این سه فیلم رو بررسی خواهم کرد.